استارت آپ ویکند تهران، برنده و بازنده واقعی

همانطور که از جو وبلاگ های فارسی و شبکه های اجتماعی مختلف شاید در جریان باشید، چند روز گذشت در تب و تاب استارت ویکند تهران بودیم. من به عنوان یکی از مربیان این رویداد، افتخار این رو داشتم که در کنار تیم ها و نفرات باشم و با ارائه تفکر چابک به آنها در رسیدن به هدفشان کمک کنم.

جا داره در اول پست از برگزار کنندگان این رویداد بخصوص محسن ملایری عزیز تشکر کنم، که تونستند یک رویداد خوب با نظم و آبرومند برای ایران داشته باشند.

startup-weekend-tehran-day-2-18.jpg (600×450)

این رویداد از نظر برگزاری خیلی خوب بود، پوشش خبری بسیار مناسبی داشت، از نظر اسپانسرینگ عملکرد خوبی داشت و برنامه ها با نظم خاصی پیگیری شد.

اما این رویداد یکسری مشکل داشت، که در این پست می خواهم به آنها بپردازم و هدف این است که در رویدادهای بعدی شاهد بهبود این قضیه باشیم.

  • عدم هماهنگی مربیان و شرکت کنندگان

مسئله ای که بود این است که شرکت کنندگان نمی دانستند چه کمکی می توانند از مربیان بگیرند، و مربیان هم نمی دانستند چه کمکی می توانند به تیم ها بکنند. حقیقت این است، تا زمانی که یک نفر خودش کمک نخواهد نمی شود به او کمک کرد. پس به نظر من این آشنایی و هماهنگی اولیه در مورد خدمات مربیان برای تیم ها می تواند موثر باشد.

  • عدم وجود تعریف تکمیل شد برای داوری

ما در تفکر چابک، بحثی به نام Definition Of Done داریم ، یعنی کی و چه وقت کار تمام می شود. در بحث داوری مسئله ای که بود، نحوه قضاوت و معیارهای سنجش مشخص نبود. یعنی به نظر من باید از قبل معیارهای سنجش برای تیم ها مشخص می شد . من با سلمان جریری نیز صحبت کردم، و ایشان هم اذعان داشتند بین داوران نیز معیار مشترک خاصی نبود.

یک جمله معروف برای تیم های اسکرام همیشه دارم “Tell me how [and when] you’ll measure me, and I’ll tell you how I’ll behave” ، وقتی معیار سنجش مشخص باشد، وقتی تعریف تکمیل کار از قبل تعیین شده باشد، رفتار بر این اساس تنظیم خواهد شد.

  • برنده و بازنده واقعی در پشت مسابقه

مسابقه بودن این رویداد بد نبود، باعث ایجاد شور و انرژی در تیم ها شده بود. همه می خواستند به هر قیمتی برنده شوند، شب نخوابیدند ، کار کردند و … . اما واقعا برنده واقعی چه کسی بود؟

نفرات در این رویداد با پیشینه و دانش مختلفی حضور داشتند، اکثر آنها که من نظرسنجی کردم تجربه کار تیمی را نداشتند(کار تیمی موثر). این رویداد بهترین جا برای شکستن عادت ها و افکار سنتی و پیدا کردن عادت های موثر و کار تیمی بود. تیم های خیلی خوبی شکل گرفت.

DSC_0031.jpg (640×427)

تیم اسفنج خیس که در عکس بالا مشاهده می کنید، یک تیم خوب بود.(من اسم آنها را تیم خوب گذاشته بودم چرا که خوب بودند). آنها واقعا ژل شده بود، خیلی برای من هیجان انگیز بود، نفرات که همدیگر را نمیشناسند چقدر زود می توانند ژل شوند و با انرژی کار کنند.  این تیم از نظر کار تیمی به نظرم رتبه اول را داشتند.

تیم هایی بودند در خود را بسته بودند و اجازه نمی دادند کسی به داخل تیم وارد شود، شعار آنها “ما بهتر می دانیم بود” و آن را از قبل با خودشان داشتند و نمی خواستند از دست بدهند …

IMG_2094.jpg (427×640)

و تیم هایی بودند که اصلا مشکلی با مراجعین نداشتند

IMG_2095.jpg (640×427)

تیم هایی که در خود را بسته بودند، و با دانش قبلی خود می خواستند محصول تولید کنند، واقعا بازنده های اصلی این داستان بودند. این رویداد برای شکستن افکار شان بود. شما با دیالوگ “ما خودمان بهتر می دانیم” یا ” خودمان بلدیم” یا “ما آخرشیم و احتیاج به کمک نداریم” یا “بذارید تموم بشه ، بعدا نشون میدیم” و … .

مطمئن باشید که نه تنها افکار خود را عوض نکردید، بلکه بر روی آنها پافشاری کردید. تغییر سخت است و مقاومت در برابر تغییر کاملا در بین بعضی از تیم ها محسوس بود. یکی از اصول و پافشاری های تفکر چابک یا لین استارت آپ، بر تعامل و ارتباط مداوم است. حتی داریم مشتری و کاربر در سایت توسعه مستقر باشد.

اولین چیزی که تیم ها باید یاد می گرفتند این بود که آنها نیاز به یک سازمان یادگیرنده دارند. اکثر آنها تجربه کار تیمی را نداشتند، پس با بستن در، این تجربه یا دانش ذاتا ایجاد نمیشد و نیاز به مربیگری و هدایت داشتند.

تنها تیمی که Pivot یا چرخش داشت فقط تیم لنزکده بود، آنها تعاملی خیلی زیادی با مربیان داشتند، و یاد گرفتند که اصلی ترین موفقیت، شکست زود و ارزان است.

البته ادعا نمی کنم که من یا کسان دیگر مربی بودیم و خیلی بیشتر از شما می دانستیم ، مسئله این است که بستن در و ماندن در مکعب گروه، نشان از نارسایی فرهنگی و مشکل در فرهنگ فعلی تیم دارد که میلی به برقراری ارتباط با دنیای اطراف خود برای یادگیری ندارد.

اما به نظر من مشکل از آنجایی حاصل شد که تیم ها در درک  موفقیت اشتباه داشتند، آنها فکر می کردند اگر برنده اعلام شوند پس موفق هستند، در حالیکه هر کس یادگرفت که تیم کاری یعنی چه؟ تیم خوب چگونه کار می کند؟ اعضای تیم چگونه باید تعامل داشته باشند؟ محصول خوب چگونه اجرا می شود؟ و کلا سازمان یادگیرنده یعنی چه؟ برنده اصلی این رویداد بود.

در کل برای تمامی دوستان آرزوی موفقیت دارم

چابک و موفق باشید

درباره اسد صفری

اسد صفری – مربی تحول چابک سازمان و تیم های نرم افزاری. مدارک حرفه ای: CSP - CSM - PSM - PSPO - CDA - Management 3.0 برخی تجربیات: رئیس دفتر تحول چابک شرکت داده ورزی سداد(بیشتر از ده تیم نرم افزاری) - مربی چابک شرکت رامند (تیم های موبایل و گیم سازی) - مدیر تولید نرم افزار SimplyDesk برای شرکت فرانسوی PCI - مربی مشاور شرکت های:خدمات انفورماتیک، ارکید فارمد، فراداده، الفبا برخی از سوابق مشاوره کوتاه مدت و تدریس : علی بابا، فناپ، تجارت الکترونیک پارسیان، بیمه سامان، مهندسین مشاور تجارت (بانک تجارت)، بیمه ایران، پارس آنلاین، شرکت رهنما، ورانگر، انتشارات پزشکی کوثر، فولا آلیاژی یزد، پارک علم فناوری کردستان و ... . عضو انجمن های بین المللی Agile Alliance - Scrum Alliance

23 دیدگاه در “استارت آپ ویکند تهران، برنده و بازنده واقعی

  1. ممنون برای این مطلب خوب.
    وقتی به عنوان مربی کسب و کار به اتاق ها مراجعه می کردم و از گروه ها می خواستم که نتیجه کارشان را تا جایی که انجام داده اند نمایش دهند، خیلی ها راه رسانیدن ایده به محصول را تصور نمی کردند و بیشتر درگیر مسائل تکنیکی و کدنویسی و گرافیک و … بودند انگار استخدام یک شرکت بزرگ شده اند و 6 ماه فرصت دارند تا روی ایده خود در این حد از جزئیات کار کنند!
    خوشبختانه دیدم که در انتهای روز آخر، کم کم به این اشتباه خود پی می بردند.
    مورد دیگری که دیدم و آزار دهنده بود، عدم تفاهم و نبود صبر و از خودگذشتگی در برخی تیم ها بود.

    همگی درس های مفیدی آموختیم.

  2. به عنوان نخستین رویداد خیلی خوب برگزار شد و آموزه‌های خوبی داشت، هم برای ما، هم برای برگزار کننده‌ها و هم برای شرکت کننده‌ها.

    تحلیلت تحلیل خیلی خوبی بود.

    به ویژه هماهنگ نبودن بچه‌ها با مربیان و نشناختن توانایی‌های هر مربی.
    شاید می‌شد توی پوشهای که بچه‌ها می‌دن مربیان و زمینه‌های کاریشون رو معرفی کنند.

    البته بعضی تیم‌ها خودشون این کار رو کرده بودن، مربیان رو جستجو کرده و باهاشون بیشتر آشنا شده بودند. بعضی حتی پیشتر هم رفته بودند مثلا یکی دو تاشون حتی کتاب من رو هم پرینت گرفته و آورده بودند.

    چیزی که من بهش رسیدم این بود که تیم‌هایی که کمترین تعامل رو با مربیان داشتند از همه بدتر ظاهر شدند و خروجی واقعا ضعیف‌تری داشتند.

  3. خب من هم به عنوان یک خبرنگار در کل رویداد حضور داشتم و به علت آشنایی قبلی که برخی از شرکت کنندگان یا مربیان و حتی داوران با بنده داشتن این امکان رو داشتم تا کل رویداد رو از جهات مختلف زیر نظر داشته باشم.
    من هم به شدت با اسد موافقم که تیم‌هایی که نتوانستند با مربیان و شاید بهتر بگوییم جهان خارج ارتباط بگیرند بازنده اصلی بودند.
    در این رویداد همه می‌توانستند از مهارت مربیانی که هر کدام برای هر ساعت از وقتشان چندین هزار تومان دستمزد دریافت می‌کنند استفاده کنند که بعضی ها متوجه این موضوع نبودند.
    به جرات می‌توانم بگویم تیم بویس متوجه این موضوع شد و به خوبی از آن بهره برد. باید به این نکته توجه کنیم برنده به نظر من کسی است که در طول رویداد با استفاده از افراد نخبه ای که دعوت شده بودند دانش خود را ارتقا داد و با این دوستان ارتباط برقرار کرد.

  4. البته تیم اسفنج خیس همدیگرو بیش از ۵ ساله که می‌شناسن. ولی این چیزی از ارزش کار گروهی منسجمشون کم نمی‌کنه

  5. مرسی از استاد چابک عزیز که اسمی ازتیم ما آورد.من شخصا خودم رو برنده اصلی استارت اپ ویکند میدونم چونکه با تمام مربیان صحبت کردم و حرفاشونو ثبت کردم و ازشون یاد گرفتم و لذت بردم.حتی گاهی اوقات بعضی مربیان رو از نمازخونه میبردم تو کلاسمون که طبقه سوم بود.
    ای کاش پرزنتر ما اون بالا اعلام میکرد موفقیت ما شکستمون بود.اگه این جمله رو میگفت مطمعنم خیلی ها بهمون میگفتن آفرین.
    مرسی خیلی خوشحال شدم از دیدنتون

  6. تحلیل بسیار خوب و دقیقی بود.
    من در یکی از این گروه ها بودم و هر چه تلاش کردم آخر موفق نشدم تغییری ایجاد کنم. پس مجبور شدم صرفا برای شبکه سازی خودم با مربیان عزیزی که بیشتر اونها را از قبل در وب می شناختم و به قول آقای لامعی هر ساعت وقتشون چقدر ارزش داشت فردی استفاده کنم. اما از اینجا از همه شما مربیان خووووب اولین استارت آپ ویکند ایران تشکر می کنم.

  7. سلام،
    عدم درخواست کمک برای راهنمایی، نمی تونه “لزوما” نشان دهنده شکست یک تیم باشد.
    1. آنهایی که گفته اند: “ما خودمان بهتر می دانیم”، شاید در این مورد خاص، واقعا از مربی بهتر می دانسته اند.
    2. در اینجا مشت نمونه خروار نیست! شاید همان تیمی که در این فرصت کوتاه تمایل به تعامل نداشته و ترجیح می داده بیشتر زمان خود را صرف پرورش پروژه بکنه، در پروژه های واقعی که حالت مسابقه نداره، این طوری عمل نمی کنه.
    3. هر چه تیم حرفه ای تر باشه، نیازمندی به کمک گرفتن از دیگرانش کمتر میشه، این هیچ ارتباطی با خودخواهی یا “فقط من می دانم” نداره. این یک واقعیت دنیای واقعی است و ما نمی تونیم بهترین تیم های دنیا را شکست خورده ترین آنها بدانیم.

    با سپاس فراوان
    سیاوش

    1. باز دچار همان اشتباه شدید، منظور من کمک گرفتن از مربی نبود، منظور من اتمسفر مکعب تیم بود، اتمسفری که از آنها در برابر تغییر محافظت می کرد تغییری که واقعا هدف اصلی بود و میلی به دیدن دنیای بیرون نداشتن، فقط همین

  8. به نظرم تحلیل بسیار درست و منظقی هستش ! شرکت کنندگان نمی دانستند چه کمکی می توانند از مربیان بگیرند، و مربیان هم نمی دانستند چه کمکی می توانند به تیم ها بکنند. حقیقت این است، تا زمانی که یک نفر خودش کمک نخواهد نمی شود به او کمک کرد و این چیزی بودش که تو اون یک روزی که من توی استارت آپ بودم دیدم البته اگه هم کوتاهی در این مورد بوده می شه گفت که ما توی ایران واقعا مشکل کار تیمی و گروهی داریم . امیدوارم تو استارت آپ های بعدی همه تحلیل ها و نقد و بررسی ها به درستی رفع بشه.

  9. کاملا درسته. یک ایراد اصلی (در کنار ایرادهای کوچیک دیگه ای که به چشم می خورد) همین مسئله تعامل مربیان و شرکت کنندگان بود که بهش اشاره کردی. به نظر من معیارهای سنجش و تصمیم گیری داوران گرچه مهمه و ضروری (حداقل برای اینکه ارائه ای که از کارها میشه همه در یک راستا و هدفمند باشه)، ولی نسبت به بحث مربیان اهمیتش بسیار کمتره و بیشتر برای کسانی حیاتی هست که هدفشون از شرکت در این برنامه فقط و فقط برنده شدن باشه.
    در هرحال من فکر میکنم بهترین دستاورد این برنامه برای من قرار گیری در فضای اجرای فشرده یه پروژه همراه با کار تیمی و کسب یه تجربه کم نظیر و البته آشنایی با دوستان جدید بود.

  10. اين رويدادي از بسياري جهات منحصر بفرد بود و براي اكثر حاضرين مشاركت در آن اولين تجربه بود ، نقد و بررسي آن از زواياي متفاوت بسيار سودمند است و ممنون از شما كه زحمت نوشتن اين پست را كشيديد، شخصا از بسياري جهات با شما موافقم.
    مهمان ها ، داوران و مربيان بسياري به ما سر زدند و توانستيم گفتگو هاي مثبتي هم داشته باشيم و بهرمند بشيم از نظراتشون و ” تغييراتى” رو نيز در روند كار ، اهداف ، چشم انداز ايده اوليه داشته باشيم، اما بخاطر عدم وجود برنامه اي مشخص و بي نظمي در حضور دوستان ، به عنوان مدير پروژه ( خبر خوش) بخاطر حفظ تمركز و مهيا كردن فضاي آرام براي تيم فني به پيشنهاد يكي از برگزار كنندگان از “حضور بدون هماهنگي” جلوگيري كردم و در بسياري از مواقع بنده در بيرون از اتاق كار به گفتگو و مشورت با مهمان ها مربيان و داوران عزيز مي پرداختم كه واقعا همينجا از تك تكشون تشكر ويژه ميكنم و ممنون از همراهيتون كه بسيار براي تيمم انرژي بخش بود.
    شخصا از حضور در چنين فضاي بسيار خوشحالم و متشكرم از تمام كساني كه اين فرصت را براي ما مهيا كردند.

  11. تیم بویس اتفاقاً کاملاً از مربی ها کمک می گرفت و در اتاق هم همیشه باز بود و همیشه مربی ها می آمدن و می رفتند و دو یا سه مربی که بالای دو ساعت با ما بودند و خیلی هم کمک کردند . تیم بویس هم همه از شهر های مختلف بودند و همدیگر رو اصلا نمی شناختند ! پس اونا هم ژل شدند !

  12. اسدجان واقعا پست مفیدی بود و باعث می‌شه خیلی‌ها که این ضعف رو در این رویداد داشتن در مراسم بعدی حتما این نقص رو برطرف کنند و بیشتر بهره ببرن. من با نظر شما واقعا موافقم و نظرم نزدیک به دوست خوبم احسان آقابابائیان هست که با هم هم‌تیمی بودیم و از یک مشکل رنج می‌بردیم. به نظر من تشخیص درست بودن یک کار و گذاشتن عنوان روی اون کار طبق افکار و نظرهای شخصی کار بسیار اشتباهیه!‌ باید دید که نفع عمومی در چه چیز هست و ما اینجاییم تا چه چیزیو بدست بیاریم؟ مگر غیر از تجربه و صحبت کردن و شنیدن راهنمایی‌های مربیان حین کار هست؟ اگر قراره ما از مربیان استفاده نکنیم و به کار ما حین انجام سر نزنن و مارو راهنمایی کنن اصلا چرا توی این ایونت حضور داشتیم؟ این قالب از کار تیمی مستلزم این شیوه نبود که یک نفر به شخصه بیرون از کلاس با مربیان و داوران صحبت و مشورت کند٬ اون شخص نیاز داشت تا ببینه چه کاری داره انجام می‌شه تا بتونه به هر کس راهنمایی‌هایی مخصوص کار خودش رو بده.
    به هر حال منم سعی کردم در وقت‌هایی که کارم تموم می‌شد بیرون از کلاس بیام و شخصا با مربیان صحبت کنم.
    و قویا معتقدم اگر حضور مستمر مربیان و بقیه شرکت‌کنندگان توی کلاس بیشتر بود یعنی بقیه مرتبا میومدن و سر می‌زدن باعث می‌شد ما با هیجان بیشتری کار کنیم در حین کار تبادل نظر کنیم و مربیان هم در حین کار به ما راهنمایی‌های لازم را می‌کردن. به زبان دیگر flow یا جریان افکار و نظرات متفاوت و صد در صد جریان انرژی تو کلاس بیشتر بود٬ نه اینکه دور خودمون پیله‌ای درست کنیم و به بقیه کاری نداشته باشیم.

    باز هم ممنونم از پست واقعا عالی‌تون اسدجان. از ملاقات با فرد با انرژی و دلسوزی مثل شما هم در این ایونت خیلی خیلی خوشحال شدم.

    موفق و پیروز باشید.

  13. مطلب بسیار عالی بود!:) البته خب تو ایران فکر می کنم برای شروع بچه ها به شدت خوب عمل کردند،( من حضور نداشتم اما بازخوردی که از شرکت کننده ها و مربیان گرفتم خیلی خیلی مثبت بود). نظم و تجربه و خلاصه به نظرم هرچند در اول ممکنه بگیم خب ایده ها کوچیک و از این حرفا اما همین تیم شدن و روحیه گرفتن، حتی اگر فقط یک نفر رو تکون بده به نظرم کافیه!:)

  14. گزارش جالبی بود… با اینکه مربیان و شرکت کنندگان نمی دانستند که چگونه می توانند به بهترین شکل کمک کنند و کمک بگیرند موافقم… و بعید می دانم لنز کده تنها! تیمی بود که در برنامه پیوت داشت.
    و در نهایت یک استارت آپ ویکند ایرانی… درصد بالای ایده ها، انتخاب های تحت جو محیط و شرایط،درصد پایین و حتا شاید صفر ایجاد یک بیزینس و استارت اپ از لابلای ایده ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.