روش شناسی (methodology) چابک با تاکید بر فرد-محور بودنش در مقایسه با روش های فرایند-محور گذشته گفتمان خود را آغاز کرد. بنابراین شاید بیش از هر چیز باید بر بعد انسانی این روش تمرکز نمود. برای این کار به تعریف روش های چابک باز می گردم، آنجا که پیش برد کار در این روش ها بر دوش “تیم های فراوظیفه ای خود سازمان ده (self-organizing cross-functional team)” قرار داده می شود. اینجاست که موفقیت پروژه در گرو داشتن درکی دقیق از این واژه ها خواهد شد و حداقل چیزی که برای رسیدن به این امر نیاز است دانستن تعریفی مشخص از واژه ها و مثالی شهودی برای آن هاست. در این زمینه واژه ی “تیم” بیش از دو واژه ی دیگر مورد بد فهمی قرار گرفته است و در بسیاری موارد در ترادف کامل با “گروه” مورد استفاده قرار می گیرد.
یک گروه لزوما یک تیم نیست. گروه می تواند افرادی با علائق، عادات و روش های مختلف را در بر بگیرد، همچنین لزومی ندارد که افراد یک گروه اهداف واحدی را دنبال نمایند. با تمام این تفاصیر به وفور دیده می شود که این دو واژه در ادبیات کاری به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند و بی شک این استفاده ی اشتباه ریشه در ندانستن تمایز اساسی بین آن ها دارد. برای تبیین این تمایز از مثالی ورزشی استفاده میکنم: در گروه اعزامی به المپیک تیم های متعددی وجود دارد؛ تیم کشتی، تیم شنا، تیم والیبال، تیم وزنه برداری و … . اما واقعیت آن است که اگر بخواهیم بر اساس تعریف دقیق واژه انتخاب کنیم بسیاری از این ورزش ها اساسا “تیم” نخواهند داشت. برای مثال در وزنه بردای هر کس به تنهایی وزنه می زند و موفقیتش تنها در گرو زور بازوی خودش می باشد، در صورتیکه در والیبال یا فوتبال موفقیت فردی معنی ندارد و هر چه هست در گرو موفقیت همه ی اعضا معنی خواهد داشت، به همین دلیل است که در چنین ورزش هایی تک روی نکته ای منفی در مورد بازیکن هاست. علاوه بر این که در ورزش هایی چون والیبال و فوتبال عده ای در همکاری با هم برای رسیدن به هدفی واحد تلاش می کنند، گه گاه در پست های یکدیگر نیز بجای هم بازی می کنند تا آنجا که در والیبال در طول بازی بارها اعضای تیم جابجا می شوند و در پست های مختلف بازی می کنند، اتفاقی که هیچ گاه در کشتی نمی افتد! در والیبال تیم برنده می شود و تمامی اعضا برای موفقیت تیم در تلاشند، اما در کشتی و وزنه برداری فرد به تنهایی نیز می تواند مدال آور باشد.
موضوع دیگر در تمایز بین گروه و تیم بحث ایجاد هم-افزاییست. برایند کار اعضای یک گروه در بهترین حالت می تواند جمع جبری کارتک تکشان باشد و در صورتیکه تلاش ها هم جهت نباشند حتی مکن است این مقدار نیز حاصل نشده و این تلاش ها یکدیگر را بی اثر نمایند، در حالیکه در تیم هم-افزایی ایجاد می شود و برایند کاری تیم از مجموع کار تک تک اعضا فزونی خواهد گرفت. شاید این را شنیده باشید که پرندگانی که به شکل “V” پرواز می کنند 70 درصد بیش از مجموع مسافت پرواز تک تک هر کدامشان پیش می روند. در واقع تیم را تنها کنار هم قرار گرفتن افراد شکل نمی دهد، بلکه نحوه ی چینش این اعضا و شکل جایگیری شان در کنار هم نیز نقش به سزایی در رسیدن به اهداف تیم بازی می کند.
همانطور که مشاهده شد رسیدن به نقطه ای که ادعا کنیم تیم ساخته ایم تلاشی بیش از کنار هم قرار دادن چند برنامه نویس و تحلیل گر را می طلبد، تلاشی که در آن باید به مولفه ها و روابط بین فردی توجه خاصی نمود. آنچه مسلم است این است که باید بیش از این ها در معنی واژه هایی چون تیم دقیق شد و تصویر درستی از آن ها در ذهن داشت، شاید بهترین مثالی که شخصا در مورد تصویر کردن یک تیم شنیده ام چنین باشد: اعضای تیم به سان انگشتان یک دست!
تالیف: مانا عزیزی
مانا عزیزی، فارغ التحصیل مهندسی فناوری اطلاعات و کارشناس ارشد MBA است. عنوان کاری فعلی او کارشناس تحقیق و توسعه و متدولوژیست است.
*