بعد از گذشت چند سالی که تلاش کرده ام در ترویج چابک شدن نقش کوچکی داشته باشم اخیرا اکثر کارهای روزانه کاری یا شخصی که انجام می دهم، سعی می کنم از تفکر چابک و متدهای مربوطه اش استفاده کنم، کسانی که در دوره های آموزشی چابک من شرکت کرده باشند می توانند این قضیه را تایید نمایند. اخیرا یک دوره عمومی در تهران داشتم که تجربه واقعا جالبی برایم داشت.
شاید خودتان دوره آموزشی برگزار کرده باشید یا در دوره های آموزشی مختلفی شرکت کرده باشید و حتما دیده اید که فرم های نظر سنجی بین حضار پخش می شود و نظرات و پیشنهادات آنها جمع آوری می شود، اما طبق دیده ها اینها فرمالیته هست که معمولا تشکرات خوانده می شوند و انتقادات نیز امحا می گردند.
در این دوره اخیری که داشتم، باخودم گفتم باید همانند فرآیندهای چابک زمان فیدبک را کاهش دهم تا بتوانم در طی همین کورس و نه برای کورس های بعدی بهبود پیدا کنم. معمولا در آخر کورس دوستان می فرمایند اگر شما حتی بهبود هم پیدا کنی برای ما هم نخواهد بود و دیگران منفعتش را خواهند بود (: و مثال معروف دیگی برای من نجوشد …
برای همین منظور در آخر روز اول از تمامی دوستان خواستم تا نظراتشان را در سه گروه “چیزهایی که دوست داشتم” “چیزهایی که میتونست بهتر باشه” “چیزهایی که واقعا بد بودند” ارایه کنند. بعد از اتمام “روز اول و رفتن دوستان، خواستم نظرات را بررسی کنم که وضعیت چگونه است، از بالا شروع کردم و طبق معمول و طبق عادت تعریف و تمجید و به به های من، “بلی بلی، قربانه شما … (:
رسیدیم به قسمت انتقادات، “بلی اینکه به من ربطی نداره ، چی؟ بعضی ها واقعا نفهمن ها! تو چی می فهمی … ببین با کیا شدیم 72 میلیون و …”
اینها همه حالات من موقع دیدن یک انتقاد نسبتا تند نسبت به خودم بود که من را از خود راضی خوانده بود. موقع برگشتن سمت خانه فقط به این فکر بودم چه کسی احتمال داشت این را نوشته باشد، “اون پسره نه اون نه، اونیکی سمت راست بود چطور؟ نه؟ نچ نچ واقعا من؟! واقعا هر چی برای این ملت زحمت بکشی قدر نمی دونن”
چند ساعت این فیدبک منفی، من را درگیر خودش کرد، و فقط در این فکر بودم که مقاومت کنم این دروغ و بی اساس هست. همان کاری که وقتی به برنامه نویسی گزارش خطایی بشود می گوید این در ماشین من درست کار می کند شما بلد نیستید چطوری برنامه رو استفاده کنید.
شب بعد رسیدن به خانه و استراحت و صرف شام، با خودم گفتم، خوب 1% فرض کن که طرف حق داشته بنویسد، شاید درست میگوید، شاید من کار اشتباهی کردم او چنین برداشتی کرده است، اصلا تو که ظرفیت انتقاد نداری چرا فیدبک گرفتی؟
ولی واقعا چرا فیدبک گرفته بودم؟ آن هم در روز اول با ادعای فیدبک سریع؟ هدف من چه بود؟ یادم آمد هیچ چیز بدتر از یک مشتری ناراضی نیست حتی اگر یک نفر باشد. کم کم داشتم به این برمی گشتم که فیدبک گرفته ام تا یادبگیرم، یادبگیرم تا در همان روز دوم تغییر کنم، تغییر کنم با نیاز مشتری مطابق بشوم، مطابق بشوم تا مشتری را راضی نگه دارم. اما حالا من چه میکردم؟
تصمیم گرفتم که نق زدن رو کنار بگذارم و واقعا روز اول رو بررسی کنم که من چه کرده ام، که این دوستمون چنین برداشتی کرده است؟ بلی، یک کارهایی کرده بودم
با پیدا کردن موارد، برنامه ای طراحی کردم تا فردا این مشتری ناراضی را به مشتری راضی تبدیل کنم و همان فردا چنین پیغامی گرفتم
این پست آخرین پست من در این سال است و طبق معمول پست آخر سالی باشد داشته باشیم، می توانم این را بگویم آخر سال بهانه خوبی است برای بازنگری در زندگی و کار و تعاملات. خوراک بازنگری فیدبک دیگران است و فیدبک نیاز به ظرفیت دارد. تا زمانیکه خودمان را آسیب پذیر نکنیم و خودمان را کامل فرض کنیم نخواهیم توانست بهتر شویم
گرفتن فیدبک خوب است و خیلی با ارزش ولی اجرایی کردن آنها و یادگرفتن ازآنها بعضا میتواند زجر آور باشد ولی تحول بیدرد امکان ندارد
سال نو را پیشاپیش تبریک عرض می کنم و امیدوارم چابک و موفق باشید
بسیار لذت بردم. امروز در مراسم کوچک پایان سال بهساد مصرعی نقل کردم از حافظ که آن را دوست دارم
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
از اینکه داستان از میان برخاستن خود را نوشتید، ممنون.