تفاوت میان داستان کاربری با تَسک چیست؟
داستان کاربری در بک لاگ محصول قرار میگیرد اما تَسک در طول جلسه برنامه ریزی، شناسایی شده و بخشی از بک لاگ اسپرینت هستند. این عبارت با اینکه تعریفی خوبی است اما مفيد نيست، مانند اینکه بگويم نمک چيزی است که در نمکدان وجود دارد و فلفل چيزی است که در فلفل خردکن! مطمئنا داستان ها در بکلاگ محصول و تَسک در بکلاگ اسپرینت يافت می شوند.
اما تفاوت اساسی بين اين دو چيست؟
داستان عموما چيزی است که بيش از يک نفر بر روی آن کار می کنند ولی تَسک فقط توسط يک نفر انجام می شود.
داستان کاربری معمولا قابليتی است که برای کاربر نهایی قابل مشاهده است و توسط تيمی شامل برنامه نويس، تستر شاید طراح رابط کاربری یا آناليزور و یا شايد طراح پايگاه داده و … توسعه داده می شود. به ندرت پيش می آید يک داستان کاربری تماما توسط يک فرد توسعه داده شود ( اگر زمانی چنين اتفاقی هم رخ دهد شخص چندين نقش را به تنهايی ايفا می کند)
از سوی ديگر يک تَسک، معمولا چيزی شبيه کد زدن … ، طراحی … ، ايجاد داده های تست برای …. ، اتوماسيون … و غيره است. تمام اين موارد چيزهايی هستند که بايد يک نفر آنها را انجام دهد.
شايد شما استدلال کنيد که برخی از آنها به صورت جفتی انجام می شوند و يا بايد انجام شوند، بپذيريد که اين يک تفاوت کوچک بين داستان کاربری و تَسک است. جفت شدن در واقع دو مغز با يک جفت دست هستند که بر روی يک نوع کار با هم مشارکت دارند. و اين با انواع کارهايی که در يک داستان کاربری معمولی رخ می دهد متفاوت است. برخی از وظايف به صورت جلسه هستند مثلا بازبینی يک طراحی توسط سه نفر از اعضای تيم، همانطور که گفته شد اين کار به عنوان يک وظيفه در نظر گرفته می شود تا يک داستان کاربری.
پس شايد بهترين تمايز همين باشد که داستان ها شامل انواع مختلفی از کارها هستند (نظير برنامه نويسی، تست، طراحی پايگاه داده ها، طراحی واسط کاربری، آناليز و …) در حاليکه وظايف به يک نوع کار محدود می شوند.
مترجم : حسین شاهرخی




دیدگاهتان را بنویسید