با یکی از دوستان در مورد چابک و اسکرام صحبت میکردیم، سوال پرسید چرا هیچ وقت نمیشنویم که شرکتهایی مثبت گوگل یا نتفلیکس از اسکرام استفاده کنند، یا حتی اگر استفاده کنند اصلا اصراری بر روی آن ندارند. (برعکس شرکتهایی کوچک که در تمامی آگهی استخدام تاکید دارند، آشنایی با اسکرام و … )
به نظرم رسید که این سوال خوبی هست و جوابش میتونست برای همه جذاب باشه. برای همین تصمیم گرفتم نوشته کوچکی در این خصوص بنویسم.
در کتاب اسپرینت، آقای جیک نپ (کارمند اسبق گوگل) یک جمله جالب در مورد گوگل دارد: “گوگل، آزمودن را ترغیب میکند، آزمودن نه تنها در مورد خود محصول، بلکه در زمینه روشهای به کار رفته توسط افراد و تیمها”
وقتی تصویر یک کارمند از یک شرکت “دعوت به آزمودن باشد”، یعنی در مورد فرهنگ غالب آنجا صحبت میکند. یک سوال اساسی، آیا نهایت چابک بودن و هدف از اسکرام مگر همین نیست؟ در واقع اگر ما خوب بتوانیم فرهنگ چابک را جا بیندازیم، به چنین دستاوردی خواهیم رسید.
سوال دوم، پس چرا ما مانند گوگل ابتدا به دنبال فرهنگ یا تغییر شیوه فکری حرکت نکنیم؟
یک نقل قول از آقای باکمینستر فولر هست با مضمون، “اگر میخواهید به مردم روش جدیدی برای اندیشیدن بیاموزید، لازم نیست زحمت آموزش دادن آن را متحمل شوید. در عوض، به آنها ابزاری بدهید که استفاده از آن، به استفاده از روش جدید اندیشیدن منجر شود.”
در واقع، اسکرام ابزاری برای تمرین تفکر چابک هست، که مبتنی بر آن تفکر طراحی شده است. بودن نقشی مثل اسکرام مستر نیز برای تضمین این هست که آیا ما صرفا یک ابزار داریم، یا ابزاری داریم که به قول آقای فولر،
استفاده از آن، به استفاده از روش جدید اندیشیدن منجر میشود.
اما چرا شرکتهای مثل گوگل از این ابزار برای این تمرین استفاده نمیکنند؟
وقتی شالوده و بنیان یک شرکت بر اساس این تفکر بنا نهاده شده باشد، خود این بهترین ابزار است و ناخودآگاه تمام اقدامات بر اساس این فلسفه اجرا خواهد شد.
پس در واقع با اینکه فقط تکرار کنیم که تفکر جدید باید ایجاد شود، کاری از پیش نخواهد رفت، آموزش، نصحیت، سخنرانی، تاثیر چندانی نخواهد داشت. ابزارهایی لازم داریم که بر اساس این تفکر طراحی شده باشند و ما این تفکر را روزانه تجربه کنیم. اما شرکتهایی که تفکر در آن نهادینه شده باشد، دیگر نباید نگران ابزار باشند.
ما سالها اسکرام استفاده کردیم ولی خبری از تفکر چابک نیست؟
شاید تعدادی دوستان در اعتراض به نوشته بیان کنند، که ما سالها درگیر اسکرام بودیم و خبری از تفکر چابک نبود. دو نکته اساسی هست، یک اینکه، تنها ابزار شما برای تمرین تفکر و اندیشه چابک نباید صرفا اسکرام باشد، نکته دوم، وجود نقشی مانند اسکرام مستر یا مربی چابک، برای این هست که ابزار مناسب را برای تیم خود بر اساس کانتکست مربوطه پیدا کرده یا حتی آن را بسازند. متاسفانه بسیاری از اسکرام مسترهای ما بدلیل تجربه کم خودشان یا شرایط شرکت، صرفا تبدیل شدن به منشی یا کنترل پروژه، و توجهی به ابزاری فکر و تمرین تفکر چابک ندارند یا صرفا دست به دامن آموزش یا نصحیت کردن می شوند که از سوی اعضای تیم همه اینها تئوری تلقی خواهد شد یا اینجا بدرد نمیخورد.
برای مثال، با یک تیمی برای مدت محدودی کار میکردم، بارها مدل پیچیدگی، و عدم قطعیت را توضیح داده بودم، ولی همچنان در جلسات برنامه ریزی بدنبال تخمین زدن با قطعیت بالا بودند. من هر چقدر تلاش کردم که با گفتن مفهوم را منتقل کنم، ناموفق بود. در حرف همه قبول داشتند ولی در مقام عمل، کار دیگری می کردند. مجبور شدم ابزارهایی مثل تابلوی تخمین و ابزار برنامه ریزی بر اساس پیچیدگی را خلق کنم. کار با این ابزارها باعث شده بود، تیم درک عملی نسبت به تفکر پیچیدگی و عدم قطعیت داشته باشند.
تجربه شما در ساخت یا استفاده از ابزارها برای ایجاد تفکر چابک، چه بوده است؟
چابک و موفق باشید
اسد صفری
1 دیدگاه در “چرا گوگل یا شرکتهای مشابه از اسکرام استفاده نمیکنند ولی همچنان موفق هستند”