احتمالاً شما هم مثل من این را شنیدهاید که گفته میشود وضع بازار کار در صنعت آیتی مثل سابق نیست و این فقط منحصر به ایران نیست. تا همین چند سال پیش، بازار کار تکنولوژی شبیه یک مهمانی بزرگ و بریز بپاش بود. نزدیک به یک دهه، این بازار با رشد سرسامآور و اشتهای سیریناپذیر برای جذب نیروهای متخصص تعریف میشد. آمارها این واقعیت را به وضوح نشان میدهند: در اوج این رونق در سال ۲۰۲۲، آگهیهای شغلی برای نقشهای تخصصی به رکوردی تاریخی رسید. این نشان از بازاری داشت که غرق در سرمایه بود و تنها اولویتش، توسعه و رشد با هر سرعتی بود.
اما این قله، با یک سقوط آزاد و سریع همراه شد. ما شاهد افت شدید آگهیهای شغلی در تمام حوزهها بودیم، بهطوریکه برخی از نقشها، کاهشی بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد را نسبت به دوران اوج خود تجربه کردند. این یک کاهش سرعت ساده نبود؛ بلکه یک بازنگری و تنظیم مجدد بنیادین در کل بازار بود. محرک اصلی این تغییر، واقعیتهای جدید اقتصادی مانند افزایش نرخ بهره، فشار سرمایهگذاران برای سودآوری، و پایان دوران سرمایههای ارزان بود.
حالا محاسبات شرکتها کاملاً تغییر کرده است. واقعیت جدید، دورانی از موشکافی، بهرهوری و تمرکز بیرحمانه بر «بازگشت سرمایه» (ROI) است.
در این فضای جدید، چیزی به اسم «نقش تشریفاتی» یا «لوکس» دیگر وجود خارجی ندارد. موج تعدیل نیروها در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ کاملاً استراتژیک بود؛ شرکتها موقعیتهایی را هدف گرفتند که از زنجیره ارزشآفرینی مستقیم دور بودند. امروز، سازمانها در حال ادغام مسئولیتها هستند و از هر کارمندی انتظار بیشتری دارند. این پدیده را میتوان «ادغام بزرگ» (The Great Consolidation) نامید.
پیام بازار شفاف است: هر نقشی باید تأثیر مستقیم خود را بر کسبوکار نشان دهد. اگر نتوان ارزش یک موقعیت شغلی را به زبان ساده و قابلفهم برای کسبوکار توضیح داد، آن موقعیت در خطر است. این همان بستری است که راه را برای ظهور رهبرانی باز کرده که فقط فرآیندها را مدیریت نمیکنند، بلکه «مالک» نتایج هستند.
پررنگ تر شدن نقش Agile Delivery Manager؛ مالکیت سرتاسری زنجیره ارزش
اما درست در دل همین فشار و تغییرات، آمارهای آگهی شغلی نشان می دهد که نقش Delivery Manager نه تنها دوام آورده، بلکه اهمیت بیشتری هم پیدا کرده است. هرچند این نقش هم نسبت به قلهی حبابی سال ۲۰۲۲ کاهش داشته، اما تقاضا برای آن بسیار پایدارتر بوده است. چرا؟ چون این نقش دقیقاً برای همین محیط اقتصادی جدید ساخته شده است.
مدیران حس میکنند نقش Delivery Manager پاسخی است به مهمترین سؤالی که امروز آنها از خود میپرسند: «چه کسی مسئولیت تحویل ارزش از نقطه شروع تا پایان را بر عهده دارد؟»
نقش Delivery Manager همانند یک «رهبر ارکستر» است. وظیفه او این است که:
- پیچیدگی را مدیریت کند: هماهنگی کار بین تیمهای مختلف: توسعه، محصول، طراحی، بازاریابی و حتی حقوقی – تا اطمینان حاصل شود که تمام وابستگیها مدیریت شده و قطعات مختلف پازل در کنار هم یک تصویر معنادار میسازند.
- بر روی «نتیجه» تمرکز کند، نه «خروجی»: موفقیت او با تعداد Story Point یا سرعت تیم سنجیده نمیشود. موفقیت او با این سنجیده میشود که آیا محصول به بازار عرضه شد؟ آیا یک شاخص کلیدی کسبوکار بهبود پیدا کرد؟ آیا مشکل اصلی مشتری حل شد؟
- موانع را بهصورت ریشهای حذف کند: او در سطح کلان عمل میکند و موانع سازمانی و بینتیمی را شناسایی و حذف میکند؛ موانعی که یک تیم به تنهایی قادر به حل آنها نیست.
آیا این همان مدیر پروژه قدیمی با یک نام جدید است؟
این یک سؤال بسیار مهمی است. در نگاه اول، تمرکز بر روی زمانبندی و نتیجه نهایی ممکن است شبیه به بازگشت به مدیریت پروژه سنتی به نظر برسد. اما یک تفاوت بنیادین در طرز فکر و روش اجرا وجود دارد.
| جنبه | مدیر پروژه سنتی | Delivery Manager مدرن |
| تمرکز اصلی | مثلث آهنین: مدیریت محدوده، بودجه و زمانبندی. | جریان ارزش: بهینهسازی مسیر رسیدن ارزش از ایده به مشتری. |
| پارادایم اصلی | کنترل. ایجاد یک نقشه دقیق و اطمینان از اینکه تیم از آن پیروی میکند. | توانمندسازی. ایجاد محیطی که در آن تیمهای مستقل بتوانند موفق شوند. |
| ارتباط با تیم | وظایف را ابلاغ میکند و پیشرفت را بر اساس یک نقشه از پیش تعیینشده (مانند نمودار گانت) رصد میکند. | تیمها را راهنمایی میکند، همکاری بینتیمی را تسهیل میکند و موانع سیستمی را برطرف میکند. |
| محدوده | یک پروژه مشخص با نقطه شروع و پایان معین را مدیریت میکند. | تحویل مستمر یک محصول یا سرویس را رهبری میکند که اغلب نقطه پایان ثابتی ندارد. |
| معیار موفقیت | تحویل به موقع، با بودجه مشخص و در محدوده توافقشده. | نتایج ملموس کسبوکار و سرعت پایدار در تحویل ارزش. |
تفاوت کلیدی اینجاست: مدیر پروژه، یک پروژه را مدیریت میکند؛ Delivery Manager، تحویل ارزش را در یک چارچوب مدرن و Agile رهبری میکند. او یک نقشه خشک و غیرقابل تغییر را به تیمها تحمیل نمیکند؛ بلکه نقش «چسبی» را ایفا میکند که تیمهای مختلف را به هم متصل نگه میدارد تا اطمینان حاصل شود تلاش جمعی آنها به یک نتیجه یکپارچه و تأثیرگذار برای کسبوکار منجر میشود.
تحلیل شما از بازار کار چیست؟ به نظر در آینده کاری چه نقش هایی پررنگ تر یا کم رنگ تر خواهند شد؟



دیدگاهتان را بنویسید