چند وقت پیش در جلسهی بازنگری یکی از تیمها بودم. مدیر محصول با هیجان در مورد یک تغییر بزرگ در معماری اپلیکیشن صحبت میکرد که قرار بود سرعت توسعه را چند برابر کند. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه یکی از توسعهدهندههای ارشد و باتجربه تیم، با حالتی مردد گفت: «فکر نمیکنم این ایده به این سادگیها جواب بدهد. ما قبلاً یک تلاش مشابه داشتیم و به مشکل خوردیم.»
در یک لحظه، دمای اتاق انگار چند درجه پایین آمد. مدیر محصول که تا آن لحظه لبخند میزد، کمی جدی شد و بعد از جلسه در گفتگوی کوتاهی که با من داشت، از «مقاومت» این فرد در برابر تغییر گله کرد.
راستش را بخواهید، سالها کلمهی «مقاومت» ورد زبان خودم هم بود. هر وقت تیمی یک ایدهی جدید را با آغوش باز نمیپذیرفت یا فردی در مورد یک تغییر سوالهای زیادی میپرسید، اولین برچسبی که در ذهنم آماده بود، همین بود: «مقاومت در برابر تغییر». اما مدتی است که نگاهم به این موضوع کاملاً عوض شده است. امروز معتقدم چیزی که ما به سادگی به آن «مقاومت» میگوییم، در واقع یک «واکنش» (Response) است؛ واکنشی که نه تنها منفی نیست، بلکه گنجینهای از اطلاعات ارزشمند را در خود پنهان کرده است.
چرا این «واکنش» یک گنج است؟
وقتی یک عضو باتجربهی تیم در برابر یک ایدهی جدید سؤال میپرسد یا ابراز نگرانی میکند، او در حال مقاومت نیست؛ او در حال پردازش ایده بر اساس تجربیات و دانشی است که شاید ما از آن بیخبر باشیم. این واکنش میتواند ناشی از موارد زیر باشد:
- دانش تاریخی: آن فرد احتمالاً تلاشهای مشابهی را در گذشته به یاد میآورد که با شکست مواجه شدهاند. او دلایل آن شکستها را میداند: دلایلی که شاید در هیچ سندی ثبت نشده باشند و فقط در حافظهی سازمانی افراد قدیمی تیم وجود دارند.
- شناخت عمیق فنی: شاید او میداند که این تغییر جدید با یک بخش قدیمی و حساس سیستم (Legacy Code) تداخل دارد و میتواند باعث بروز مشکلات جدی شود. این جزئیاتی است که اغلب در طراحیهای سطح بالا دیده نمیشود.
- ریسکهای پنهان: او ممکن است ریسکهایی را ببیند که از چشم ما پنهان مانده است. مثلاً اینکه این تغییر چقدر تیم پشتیبانی را درگیر میکند یا چقدر کاربران نهایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
این فرد در واقع دارد به ما سیگنالهای رایگان و ارزشمندی میدهد. او مثل یک سیستم هشدار اولیه عمل میکند که میتواند ما را از افتادن در چالههایی که خودمان نمیبینیم، نجات دهد.
وقتی برچسب «مقاومت» میزنیم، چه اتفاقی میافتد؟
مشکل از جایی شروع میشود که ما این واکنش ارزشمند را با برچسب منفی «مقاومت» خفه میکنیم. با این کار، ناخواسته:
۱. کانال اطلاعات را میبندیم: وقتی به کسی میگوییم «تو مقاوم هستی»، در واقع داریم به او میگوییم: «نگرانیهای تو بیاهمیت است و من علاقهای به شنیدنشان ندارم.» در این حالت، آن فرد دیگر دانش و تجربیاتش را با ما به اشتراک نخواهد گذاشت.
۲. جبههگیری ایجاد میکنیم: این برچسب، فضا را از یک گفتگوی سازنده به یک تقابل «ما در برابر آنها» تبدیل میکند. ما به عنوان صاحبان ایده در یک سمت قرار میگیریم و فرد «مقاوم» در سمت دیگر. از این نقطه به بعد، هدف دیگر پیدا کردن بهترین راهحل نیست، بلکه غلبه بر طرف مقابل است.
۳. به جای جذب، دفع میکنیم: وقتی با فشار بیشتری سعی میکنیم ایده را پیش ببریم تا «مقاومت» را بشکنیم، نتیجهی معکوس میگیریم. آدمها ذاتاً در برابر فشار، واکنش دفاعی نشان میدهند. هر چه بیشتر هل بدهیم، آنها بیشتر عقب میروند.
این برچسب زدن از یک فرض خطرناک نشأت میگیرد: «ایدهی من بینقص است و هر کس با آن مخالفت کند، یا نمیفهمد، یا نیت خوبی ندارد.» این طرز فکر، دقیقاً نقطهی مقابل ارزشهای اجایل مانند همکاری، بازخورد و یادگیری مداوم است.
راه حل چیست؟ از قضاوت به کنجکاوی شیفت کنید
پیشنهاد من بسیار ساده است: دفعهی بعد که با چنین واکنشی روبرو شدید، کلمهی «مقاومت» را از ذهن خود پاک کنید و به جای آن، حس کنجکاویتان را روشن کنید. به جای قضاوت، سوال بپرسید:
- «ممنون که این نکته را گفتی. میشه بیشتر توضیح بدی که چه چیزی نگرانت میکنه؟»
- «تجربهی قبلی که بهش اشاره کردی خیلی جالب هست. به نظرت چه چیزی باعث شد اون دفعه موفق نشیم؟»
- «تو چی میبینی که شاید من ندیده باشم؟ بزرگترین ریسک از نظر تو چیه؟»
با این سوالها، شما نه تنها به آن فرد احترام میگذارید، بلکه دریچهای را به سوی اطلاعاتی باز میکنید که میتواند ایدهی شما را کاملتر، کمریسکتر و در نهایت موفقتر کند. شاید در نهایت متوجه شوید که ایدهی اولیه نیاز به تغییرات جدی دارد، یا شاید با کمک دانش او، بتوانید راهحلی پیدا کنید که به تمام نگرانیها پاسخ دهد.
در دنیای پیچیدهی امروز، هیچکس تمام جوابها را نمیداند. آن فردی که ما او را «مقاوم» مینامیم، شاید همان قطعهی گمشدهی پازل ما باشد. «مقاومت» یک مانع برای رد شدن نیست، بلکه یک «داده» برای فهمیدن است. بیایید از این دادهها برای ساختن محصولات بهتر و تیمهای قویتر استفاده کنیم.
نظر شما در مورد این موضوع چیست؟ چرا فکر میکنید افراد در مقابل تغییرات مقاومت میکنند؟




پاسخ دادن به محمد امین حیدری لغو پاسخ