در دوران جنگ جهانی دوم نیروهای آمریکایی برای نزدیکی به دشمن مجبور شده بودند که در جزیره های کوچک و بومی نشین فرودگاههایی ایجاد کنند. نیروهای آمریکایی با تجهیزاتی مدرن و بروز برای بومیان بسیار جذاب بودند، مثلا هدست های پیشرفته که با آن با خلبان هواپیما صحبت می کردند.
نیروهایی که هدست های پیشرفته داشتند در کنار باند بودند و کمک می کردند که هواپیما سالم بر روی زمین بنشیند. پس از فرود هر هواپیما، مقداری مواد غذایی و … به بومیان داده می شد که آنها را بسیار خوشحال میکرد و فکر می کردند این پرندگان از بهشت می آیند و به نوعی این یک مراسم مذهبی و آیینی است.
پس از ترک جزیره توسط نیروهای نظامی اتفاق جالبی افتاد، آنها می خواستند خودشان آن پرنده ها را بازگردانند، پس برای خود زمین صافی ایجاد کردند (همان فرودگاه)، بعد با نارگیل و چوب برای خود هدست درست کردند و نفراتی آنها را بر روی سر گذاشتند و در لبه باند خیره به آسمان، پرنده های بهشتی را هدایت می کردند و امیدوار بودند خداوند دوباره آنها را بازخواهد گرداند.
این پدیده بعدا با عنوان Cargo Cult شناخته شد و عملا تبدیل به یک ضرب المثل یا اصطلاح زبان انگلیسی شد. (البته نوشته بالا یک تفسیر از این داستان بوده و تفاسیر دیگری نیز وجود دارد)
Cargo Cult یعنی اینکه بدون درک چیستی یا هستی و چگونگی یک پدیده، سعی کنیم به صورت کاملا سطحی با آن برخورد کنیم و انتظار نتیجه مطلوبی را هم داشته باشیم. یا به قول دوستان، فقط فرم را درک کرده ایم و خبری از محتوا نداریم.
این اتفاق در مورد خیلی از پدیده ها افتاده است، معماری سرویس گرا، RUP – Agile و UX و … .
Manage Engine را نصب و ادعای پیاده سازی ITIL V 3.0 می کنیم، با ابزار Power BI گزارش درست می کنیم و فکر میکنیم هوش کسب کار ایجاد کردیم، کد UI میزنیم فکر می کنیم متخصص تجربه کاربری شدیم، یک تابلوی سه ستونه ToDo-In progress- Done ایجاد می کنیم و از چابک سازی خوشحال می شویم، یک صفحه لندینگ پیج بالا می آوریم و توییت می زنیم اصلا این استارتاپ جدید من رو خیلی خسته کرد.
اینکه فرم مهم است یا محتوا، هیچ جایگاهی در این بحث ندارد، فرم و محتوا در کنار یکدیگر باید باشند، در اسکرام ما تعدادی جلسه مانند جلسات روزانه داریم، بسیاری از تیم ها این جلسات را مانند بومیان جزیره انجام می دهند و امیدوارند معجزه شود تا به هماهنگی و ارزش بالایی دست پیدا کنند. خود جلسات فرم ها هستند ولی اصول و ارزش های چابک محتوای آن است.
چه – What بسیار مهم است؛ اینکه ما روزانه جلسات سرپایی برگزار می کنیم(What)، این جلسه چگونه کار می کند و روش های بهینه آن به چه صورتی است و چگونه آن را بهتر برگزار کنیم (How) و اینکه اصلا چرا و با چه هدفی این جلسه برگزار میشود (Why).
چابک و موفق باشید
اسد صفری
مطلب جذابی بود. مثال خیلی با نمکی مطرح شده بود. واقعا هم خیلی وقتها نگاه سازمانها به ابزارها و سامانههای جدید، همانند نگاه این بومیان است!