کسب و کار ها معمولا مراحل مختلفی را در چرخه عمر خود طی می‌کنند، که یکی از این مراحل مرحله “رشد” است. من این خوشبختی را داشتم که در این مرحله با بسیاری از شرکت ها کار کرده ام و الگوی مشترکی را در همه آنها دیدم. در یک کلمه به نظر می رسد که همه چیز دچار “هرج و مرج و آشوب” شده است است. مدیران و مشاوران سعی می کنند اوضاع را ثابت نگه دارند، اما خیلی سریع همه چیز دوباره خراب می شود.

الگو تکرار شونده مرحله “رشد”:

سمت کسب و کار:
1- درخواست های زیادی از طرف مشتریان فعلی و بالقوه وجود دارد
2- در مورد درست بودن کارها و تصمیم ها، شک زیادی وجود دارد
3- سطح تغییر و فرکانس تغییر افزایش می یابد
4- ثبات در تصمیم گیری ها بسیار کم است و به سرعت تغییر می کند
5- به نظر می رسد تیم فنی کند شده است: 1- شروع به افزایش فشار می‌کنند 2- مدیران یا مشاوران، مربی های جدید یا بیشتری استخدام می شوند و شاید قبلی ها کنار گذاشته شوند 3: افزایش نرخ جلسات برای بررسی پیشرفت کارها 4- تقدیر و تشکرهای مصنوعی برای ایجاد روحیه ولی معمولا بی اثر

سمت فنی:
1- این پروژه دیگر یک پروژه گرین فیلد (میدان سبز) نیست و نرخ بدهی فنی در حال رشد است
2- نرخ باگ نیز در حال رشد است
3- فکر می کنند مدیران اعتماد کافی به آنها ندارند
4- فکر می کنند مدیرانشان چندان افراد باکفایتی نیستند یا تصمیم آنها خوب نیست، معمولا شروع به سرزنش در خصوص تصمیمات کسب و کاری می کنند، و از نظر آنها کسب و کار خوب عمل نمی کند
5- احساس خستگی و فرسایش می کنند
6- شروع به فکر کردن در مورد ترک این موقعیت و پیوستن به یک زمین سبز دیگر می کنند

قصدم اینجا این نیست که یک راه حل ساده بگویم که همه این مشکلات رفع بشود، چون اگر هم چنین چیزی بگویم ساده انگارانه خواهد بود. اما دوست داشتم چند اصل را ذکر کنم:

اصول:
1- نمی توانید از شر عدم اطمینان و پیچیدگی این مرحله فرار کنید، به جای مبارزه و جنگ با آن سعی کنید با این عدم قطعیت برقصید و آن را در آغوش بگیرید ( برای مثال برای پایبندی به این اصل، افرادی را استخدام کنید، که در این شرایط بتوانند زیست کنند بخصوص در نقش های حساس رهبری و مدیریت افراد)
2- حرکت در شرایط عدم اطمینان و عدم قطعیت مانند حرکت در تاریکی است، شما نمی توانید همه چیز را پیش‌بینی کنید، سعی کنید سیگنال های ضعیف را حس کنید و به آنها در زمان درست جواب بدهید