آیا تا به حال پیش آمده است که با حسن نیت بسیار، برنامهای بلندپروازانه را آغاز کنید، موجی از انگیزه را حس نمایید، اما تنها چند هفته (یا حتی چند روز) بعد به مانعی جدی از سرخوردگی برخورد کنید؟چرخه شکست در ایجاد تغییرات پایدار، به طرز شگفت انگیزی شایع است.
نکته اینجاست که ما اغلب در تعریف چالش، مرتکب اشتباه میشویم. اهداف خود را به مثابه چالشهای فنی میبینیم که نیازمند برنامهای بهتر، تلاشی مضاعف، یا فهرستی دقیق هستند. اما بیش از آنچه گمان میکنیم، آنچه ما را عقب نگه می دارد در لایه های زیرین پنهان شده است که به آنها “چالش های تطبیقی یا Adaptive” گفته می شوند – مقاومتهای درونی، موانع عاطفی، و باورهای ناگفته که بهترین تلاشهای ما را بیاثر میکنند.
چالش تکنیکی در برابر تطبیقی: مسئله آنی نیست که میپندارید
- چالشهای فنی عینی هستند: نیازمند دانش، مهارت، یا منابع لازم می باشند. همانند ساختن یک قفسه کتاب، مراحل را بلد هستید و با ابزار و دستورالعملهای صحیح، موفقیت دست یافتنی است.
- چالشهای تطبیقی درهم و انسانی هستند. ریشه در عادات دیرینه، ذهنیت، و الگوهای ناگفتهای دارند که چه بسا از وجودشان هم آگاه نباشیم. مانند تلاش برای تغییر واکنش عمیق شما نسبت به استرس؛ فراتر از یادگیری مهارتی تازه است، در اینجا صحبت از تنظیم مجدد کل سیستم درونی شماست.
هدف: تغذیه سالمتر
دید تکنیکی: یافتن دستورهای غذایی تازه، یادگیری تکنیکهای آشپزی.
دید تطبیقی: غلبه بر عاداتِ وابسته به احساسات در غذا خوردن، تغییر رابطه شخصی با غذا، مدیریت فشارهای اجتماعی.
هدف: راه اندازی کسب و کار جانبی
دید تکنیکی : تحقیقات بازار، توسعه مهارتهای ساخت وبسایت.
دید تطبیقی : چیره شدن بر ترس از شکست، دگرگونی درک خویش به عنوان یک کارآفرین، اولویت بخشی صحیح.
مثال: مدیری مشتاق، رهبری مقتدر
فرض کنید مدیری به نام رامین وجود دارد که صمیمانه خواهان تبدیل شدن به رهبری قوی است. او تصمیم میگیرد تفویض اختیار به تیمش را به شکل بهتری یاد بگیرد. رامین مقالات را میخواند، در دورههای آموزشی شرکت میکند، فهرستی از کارها برای تفویض آماده میکند، اما پیشرفت قابل ملاحظهای حاصل نمیشود. زیرا تعهد پنهان “فقط خودم کار را درست انجام میدهم” و این فرضیه که “تیم من بدون نظارت دقیق کم کاری میکند” مانع راه اوست.
چرا چالشهای تطبیقی پیروز میشوند (و چگونه پویایی را تغییر دهیم)
خوشبختانه، زمانی که ماهیت تطبیقی مشکل خود را شناسایی کردید، میتوانید مجددا زمام امور را به دست بگیرید! روش این کار به قرار زیر است:
- کنجکاو باشید، به جای سرزنش خویش، بپرسید: “چه چیزی ممکن است مرا باز دارد که به آن واقف نیستم؟” فراتر از بهانههای دم دستی پیش بروید.
- تعهدات پنهانی خود را بیابید: همه ما پنهانی به باورهایی مقید هستیم که از وضع موجود ما محافظت می کنند. ممکن است این ایده شما باشد که “زمان کافی برای تغییر ندارم” یا “ریسک پذیری تنها برای دیگران است.” نام بردن از این باورها، اولین گام برای به چالش کشیدن آنهاست.
- فرضیات خود را به آزمون بگذارید: ترس از تمسخر می تواند روند یادگیری زبان شما را متوقف کند. بپرسید: “آیا واقعا همینگونه است؟ آیا مردم قضاوتم می کنند یا احتمالا تلاشم را تحسین خواهند کرد؟”
- کار درونی را برگزینید: تغییر پایدار، تنها بیرونی نیست – مستلزم تغییر شیوه عملکرد درونی ماست. این مسیر میتواند شامل درمان، نوشتن روزانه، یا یافتن گروهی همراه و حامی باشد که در حال گذراندن تغییرات مشابهی هستند
تغییر، رقصی است نه فرمول
به خاطر داشته باشید، تحول در زندگی فهرستی بی عیب و نقص نیست. تغییر، شجاعتی میطلبد که با آن به درون بنگرید، الگوهای قدیمی را به چالش بکشید، و گام به گام حتی اگر با تردید، پیش روید. مسیر را دریابید، حین حرکت یاد بگیرید، و از خندیدن به خویش واهمهای نداشته باشید. چراکه پیروزی حقیقی، در انعطاف و خودآگاهی نهفته است که به مرور خواهید ساخت.